امنیت غذایی از ارکان امنیت ملی است همه آنچه باید درباره حساسیت فصلی بدانید جلوگیری از ۳ هزار سقط عمد جنین سالم در کشور حریق منزل مسکونی در بلوار میرزا کوچک خان + تصویر حادثه(۱۳ اردیبهشت) شاهرخ‌خان دستگیر شد (۱۳ اردیبهشت) بارش باران و لغزندگی معابر در جاده‌های خراسان رضوی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) جزئیات لحظه پیدا شدن «یسنا دیدار» از زبان کایت سوار نیشابوری+فیلم برخورد مرگبار کامیون با پژو پارس در نزدیکی مشهد با ۲ کشته و زخمی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) ویدئو | توضیحات مدیر‌عامل هلال احمر گلستان درباره پیداشدن یسنا، دختر گم‌شده ترکمن یک سوم شهرستان‌های خراسان رضوی فاقد مرکز پزشکی قانونی هستند مشهد، میزبان سومین همایش ملی مدیران خیریه دارالاکرام| بورسیه تحصیلی برای ۸ هزار دانش‌آموز نیازمند روایت مادر «یسنا دیدار»، از روز ناپدیدشدن دختر ۴ ساله‌اش + فیلم آخرین اخبار از عملیات جست‌وجوی «یسنا»، دختر گم‌شده ترکمن + ویدئو (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) آشنایی با خواص سبزی‌های فصل بهار| نوبرانه‌های بهاری ضامن سلامتی این سبزی، کلیه‌ها را تصفیه و استخوان و دندان‌ها را تقویت می‌کند
سرخط خبرها

بدون آجیل، بدون شیرینی

  • کد خبر: ۱۵۴۹۲۶
  • ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۰
بدون آجیل، بدون شیرینی
اصلا عید با شیرینی و آجیلش عید می‌شود. اینکه عید داشته باشی و هیچ کدام از این‌ها نباشد که نمی‌شود.

اصلا عید با شیرینی و آجیلش عید می‌شود. اینکه عید داشته باشی و هیچ کدام از این‌ها نباشد که نمی‌شود. ۳۱ سال قبل بود که در سیزده سالگی اولین تداخل عید و ماه رمضان را تجربه کردم. عید ساعت ۶ صبح بود و همه خوراکی‌های نوروزی را هم داشتیم.

سال که تحویل شد همین که خواستم اولین شیرینی را در دهان بگذارم با چشم غره پدر روبه رو شدم. به مادرم که نگاه کردم لب گزید و گفت: مادر جان ماه رمضان است، رعایت کن. همه روزه داریم. بعد هم تمام سفره هفت سین و شیرینی و میوه هایش را جمع کرد و رفت... عصر آن روز به خانه خاله رفتیم. خودشان قرار بود اولین روز عید، افطاری جای دیگری مهمان باشند.

نیم ساعتی نشستیم. نه میوه، نه شیرینی و نه آجیل. حسابی دمغ شده بودم. در روز‌های بعد هم برنامه همین بود. قبل از ظهر یا ظهر، جوری که به گفته مادرم «به افطار برنخورد و بندگان خدا مجبور نباشند برای افطار نگهمان دارند» می‌رفتیم، سرد و خشک و بی طعم، عید دیدنی می‌کردیم و بر می‌گشتیم. عید که از نیمه گذشت چهار مراسم افطاری دعوت شدیم. دو مراسم در رستوران بود و دو مراسم در خانه. ساده و صمیمی و خودمانی. دو میزبانی که میهمان خانه شان بودیم، آجیل و شیرینی را حتی بعد از افطار هم دریغ کرده بودند، با این بهانه که بعد از افطار آدم جا ندارد و زود سحر می‌شود!

خاله و دایی و عمه، حتی از عیدی هم دریغ کردند. از یک طرف ذوق روزه گرفتن و حس بزرگ شدن را داشتم از طرف دیگر غصه عیدی نگرفتن و شیرینی و آجیل و ... دوازدهم نوروز بود که مادرم صدایم کرد و گفت: «آفرین پسرم، واجب نبود، اما روزه هایت را گرفتی» و بعد پاکت نامه‌ای به دستم داد و رفت. پاکت را که باز کردم از ذوق و خوشحالی جیغ زدم. ۱۵ هزار تومان، آن روزگار خیلی پول بود و مادر هم برای روزه داری و هم چند برابر عیدی‌های نگرفته هوایم را داشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->